بیزت
by aboonasr | ژانویه 19, 2023 | DON GIOVANI | 0 comments
ژرژ بیزه
Georges Bizet
ژرژ بیزه با نام اصلی الکساندر-سزار-لئوپولد بیزه (متولد 25 اکتبر 1838، پاریس ، فرانسه – درگذشته 3 ژوئن 1875، بوژیوال، نزدیک پاریس)، آهنگساز فرانسوی که بیشتر به خاطر اپرای کارمن (1875) به یاد میآید. رویکرد واقع گرایانه او بر رویمدرسه اپرا وریسمو در پایان قرن نوزدهم.
آثار قابل توجه:
کانتاتا «کارمن» «کلوویس و کلوتیلد» « جامیله» «الارلسین» «معجزه معجزه دکتر» «سمفونی در سی ماژور» «خدمتکار زیبای پرث» «صیادهای مروارید»
پدر بیزه یک معلم آواز و مادرش یک پیانیست آماتور با استعداد بود و استعدادهای موسیقی او آنقدر زود و غیرقابل انکار خود را نشان داد که قبل از اتمام سال دهم در کنسرواتوار پاریس پذیرفته شد. در آنجا، استادان او شامل آهنگسازان برجسته بودند چارلز گونود و فرومنتال هالوی، و او به سرعت جوایز متوالی را به دست آورد، که در نهایت جایزه روم را برای کانتاتای او اعطا کرد. کلوویس و کلوتیلد در سال 1857. این جایزه یک مستمری پنج ساله دولتی را به همراه داشت که دو سال آن را موزیسینها در آکادمی فرانسه در رم سپری میکردند .
بیزه قبلاً برای آهنگسازی موهبتی بسیار برتر از پسری صرفاً زودرس نشان داده بود. اولین کار صحنه ای او، اپرت تک پرده معجزه Le Docteur که در سال 1857 در پاریس اجرا شد، به سادگی با روحیه بالا و تسلط آسان بر اصطلاح اپرت روز مشخص شده است. خودبا این حال، سمفونی در سی ماژور که در سال 1855 نوشته شد اما متعاقباً گم شد و تا سال 1935 کشف و اجرا نشد، به راحتی با هر یک از آثاری که در همان سن 17 سالگی توسط موتزارت یا فلیکس مندلسون نوشته شده است، مقایسه خواهد شد. کنترپوان روان و مدبر ، تخصص ارکستر، و ترکیبی شاد از سبک کلاسیک وینی با ملودی فرانسوی، به سمفونی جایگاه بالایی در خروجی بیزه داده است.
آهنگساز جوان از قبل از استعدادهای خود و خطری که در امکاناتش نهفته بود آگاه بود. او از رم نوشت: «من نمیخواهم هیچ کار شیکی انجام دهم، میخواهم قبل از شروع یک قطعه ایدههایی داشته باشم، و در پاریس اینطوری کار نکردم.» او در رم به مطالعه روبرت شومان ، کارل ماریا فون وبر، مندلسون و گونود پرداخت که تحسین کنندگان آهنگساز مد روز فرانسوی دانیل اوبر او را بیش از نیمی از آهنگسازان آلمانی می دانستند .
موسیقی موتسارت خیلی عمیق روی من تأثیر می گذارد و واقعاً حالم را بد می کند. برخی از چیزهای روسینی نیز همین تأثیر را دارند. اما به طرز عجیبی بتهوون و مایربیر هرگز تا این حد پیش نمی روند. در مورد هایدن، او مدتی است مرا به خواب فرستاده است.
به جای گذراندن سال سوم قانونی خود در آلمان، او ترجیح داد در رم بماند، جایی که آثاری را جمع آوری کرد که در نهایت جمع آوری شد تا سمفونی دوم سی ماژور ( Roma ) را تشکیل دهد که اولین بار در سال 1869 اجرا شد. اپرایی با متن ایتالیایی، Don Procopio . که در این زمان نوشته شده است، سبک دونیزتی را نشان می دهد و قصیده واسکو دو گاما عمدتاً از گونود و میربیر الگوبرداری شده است.
وقتی بیزه در پاییز 1860 به پاریس بازگشت، دوستش او را همراهی کردارنست گیرو، که قرار بود پس از مرگ بیزه، مسئول محبوبیت آثار بیزه باشد. علیرغم نظرات بسیار قطعی، بیزه هنوز در نگرش خود به زندگی ناپخته بود (مثلاً در جوانی بدبینی، در نگرش به زنان) و وجدان هنری او را متهم می کرد که جذابیت آسان در موسیقی را به موسیقی واقعاً بزرگ ترجیح می دهد. او حتی از تحسین اپراهای جوزپه وردی، جوزپه وردی، هنرمند معاصر ایتالیایی خود، شرمنده بود و آرزوی ایمان و بینش هنرمند معمولی رمانتیک را داشت که هرگز نتوانست به آن دست یابد. او در اکتبر 1866 به دوست و شاگردش ادموند گالابرت نوشت: «من باید موسیقی بهتری بنویسم، اگر خیلی چیزها را باور کنم که درست نیستند.» در واقع شک و تردید و ماتریالیسم فلسفه غالب پوزیتیویستی، بیزه را دائماً آزار می داد. شاید این ناتوانی در تطبیق هوش و احساساتش بود که باعث شد او پروژههای اپرا زیادی را آغاز کند که هرگز به نتیجه نرسید. نوع درام مورد نیاز مردم اپرای فرانسوی آن روز به ندرت می تواند تمام شخصیت او را درگیر کند. ضعف در دو اپرای اولی که او پس از بازگشت به پاریس تکمیل کرد، نه به دلیل توجه بیش از حد آهنگساز به سلیقه عمومی، بلکه ناشی از علاقه شدید او به درام است. نه Les Pêcheurs de Perles (ماهیگیران مروارید ; اولین بار در 1863 اجرا شد و نه La Jolie Fille de Perth (1867;The Fair Maid of Perth ) دارای لیبرتو بود که میتوانست قدرتهای نهفته موسیقایی و نمایشی را که بیزه در نهایت ثابت کرد، برانگیخته یا متمرکز کند. علاقه اصلی Les Pêcheurs de Perles در محیط شرقی عجیب و غریب آن و نوشته های کرال نهفته است، که منحصر به فردتر از موسیقی غنایی است، که گونو هنوز بر آن سایه طولانی میاندازد . اگرچه فقط شباهت اسکلتی به رمان سر والتر اسکات دارد، شخصیتپردازی قویتر است کولی و کارمن را پیشبینی می کنند. و حتی ویژگیهای متعارفی مانند گشت شبانه، گروه کر نوشیدنی، صحنه رقص و جنون قهرمان، طراوت و ظرافت زبانی را به نمایش میگذارد که اثر را بهطور بیگمان از سطح عمومی اپرای روز فرانسه بالاتر میبرد.